ديدار دو دوست
جمعه يه روز خوب ودست داشتني هم واسه من وهم واسه نوژا جون بود چون بعد از حدود 2 سال به دعوت دوست خوبم كيانوش جون رفتيم.البته باهم تلفني در تماس هستيم ولي ديدن روي ماهش وگل پسرش بعلت مشغله من ميسر نميشد تا اينكه پنج شنبه كيانوش خانم مارو براي ناهار دعوت كردند.صبح خانم خانما خراب كاريشو كردندو من با خيال راحت وآسوده بردمش مهموني توي راه هم خيلي خانم بودي وحسابي حموم آفتاب گرفتي بغل مامان.خلاصه خيلي طول نكشد كه رسيديم.خیلی خوشحال بودم که دوست جونمو به همراه همسر و پسر نازش می دیدم.همسر کیانوش خانم زحمت کشیدند و اومدند پایین وتا آسانسور همراهیمون کردند.احوال پرسی وگپ های خودمونی هم شروع شد خدارو شکر نوژا جون اصلا غریبی نکرد واز همون اول به...
نویسنده :
مامان حسنیه
23:34