17 ماهگی عسلم
عزیز دلم نوژا جون 17 ماهگیت مبارک باشه .عاشقتم عزیزم .هر روز از نظر حرف زدن پیشرفت میکنی و کلمه ی جدید یاد می گیری.کارات وحر کاتت هم خیلی بامزه شده.اینقدر که دلم میخواد هم تو این دوره بمونی و هم زودتر بزرگ بشی.
عزیزم تازگیها یاد گرفتی میگی آبه.به شیر ظرفشویی اشاره میکنی و میگی بعد من بیچاره فکر میکنم واقعا تشنه هستی یکم آب الکی میخوری وبعد می ریزی بیرون بعد با زور لیوان رو از دستم میگیری تا آب بازی کنی.واقعا که زورم بهت نمیرسه با قدرت تمام از دستم میکشی کلی هم واسه این حرکتت ذوق میکنی
.
.
.
تازگیها به هر شکل گردی میگی توپ.عزیز داره بافتنی می بافه میای کاموا رو برمی داری میندازی بالا و میگی :توپ.خیلی هم بامزه میگی.خلاصه هر چیز گرد از نظر نوژا جون توپه
.
.
.
وقتی خونه نیستم عزیز ازت می پرسه میگه مامانت کو؟ خیلی بامزه میگی :نیس.الهی دورت بگردم که نبود من رو حس میکنی .وقتی هم میام بازم عزیز ازت سئوال میکنه با انگشت اشاره به من میکنی .
.
.
وقتی بهت میگیم نوژا موش چی داره ؟لباتو غنچه میکنی و میگی :دم خرگوش چی داره؟ دم
.
.
میگیم نوژا چی بخوره ؟ میگی :سوپ.
.
.
شمارش اعداد رو هم تا 3 قشنگ و بدون پس وپیش گفتن اعداد میگی
.
.
سی دی بی بی انیشتن رو نگاه میکردیم که شکل دایره اومد سریع گفتی :دوو( یعنی دور).
قبل از اینکه سی دی تموم بشه دستتو به نشونه ی بابای کردن تکون میدی و میگی :بای بای .وبرام جالب بود که تقریبا همشو حفظی و میدونی که لحظات آخر سی دی هست.آهنگهایی رو هم که توی سی دی هست رو من برات تکرار میکنم به شکل دی دی دی .شما هم با من و با همون ریتم آهنگ همون طور بامزه دی دی میگی.
.
.
تازگیها هم با خودکار و مداد دوست شدی و خط خطی رو روی ورق شروع کردی و ازین کار لذت می بری.
.
.
عاشق جارو شدی هر وقت بری آشپز خونه حتما جارو رو بر میداری و یه صفایی به خونه میدی.قربون دختر کدبانو وخونه دارم بشم من.
.
.
از نظر اجتماعی هم خیلی بجوش وخونگرم هستی مخصوصا با بچه های بزرگتر از سنت خیلی خوب مچ میشی.پنج شنبه یه مجلی دعوت داشتیم که شما با یه دختر 4 ساله دوست شده بودی و هر کاری اون میکرد شما هم انجام میدادی اونوقت یه دختری 2 سال ونیمه هم بود که جالبه شما به اون میگفتی :نی نی.
.
.
از کارهای ناخوشایندت هم بگم که تازگیها مجلاتی رو که دوست داری پاره میکنی و این یک کمی منو ناراحت کرده.
.
.
با جیغ و گریه هم میخوای کارهاتو پیش ببری وقتی هم که میخوام حواستو از اون موضوع پرت کنم به هیچ وجه کوتاه نمیای والبته بگم منم در بعضی موارد کوتاه میام وتسلیم خواسته ات میشم.
.
.
عاشق تاب بازی شدی و روزی 3 تا 4 بار تاب بازی میکنی و واسه خودت تا تا عبا میخونی.
.
.
الان چند وقته که روزها دیگه نمیخوابی و انرژیت راس ساعت 6:30 تا 7 بعد ازظهر تموم میشه و شروع میکنی به بهانه گیری.یه موقع ها هم میخوابونمت یه موقع ها هم نه .اما امان از اون ساعتی که بی طاقت بشی اینقدر گریه های وحشتناکی میکنی که جیگرم کباب میشه و تا میزارمت رو پاهام خوابت میبره.
.
.
این عکسارم امروز با وجودی که خسته بودی ازت گرفتم :
بازم بهت تبرک میگم 17 ماهگیت رو عزیزم