جشن دندونی +جشن تولد
این پنج شنبه خاله هنگامه به مناسبت دندون در آوردن امیر مهدی یه جشن کوچولو خونه ی مامان فاطمه برگزار کرد.الحق که خیلی خوش گذشت .از نوژا بگم که تا 10 شب شکمش کار نمیکردو مشغول زور زدن بود تا اینکه مامان فاطمه سر پاش کرد و با جیغ و سیاه شدن بالاخره این امر مهم انجام شد .اینقدر خیالم راحت شد که نگو نپرس .نوژا مشغول بازی با بچه ها شدو منم یه نفس راحت کشیدم و دونستم که مطمئنا جشن بهمون خوش خواهد گذشت بریم سراغ عکسای دختری و جشن:
امیرمهدی عزیز دل خاله هاش
امیرمهدی جونم نیلا جونی و نوژای خودم با اون غش غش خندش
این مهره ها واشکال هندسی که نخ کردنی هستند تنها یادگار نمایشگاه کودک بودند که نوژای من تصمیم گرفت بجای گردنبندازش استفاده کنه واصلا وابدا حاضر به درآوردنشون نشد
فدای خندت بشم من عزیزم
میز شام که البته من عجول از کتلتها عکس ننداختم
نوبت کیک بریدن شد که اینجا رهام عزیزم داره کمک امیر مهدی جون میکنه .رهام جون هم امسال کلاس اولیه .خاله مبارک باشه مدرسه رفتنت عزیزم .
اینم از مهمونهای خاله هنگامه که دارندیکی یکی کیک رو برش میدن.نیلا جون نوژا با اون قیافه ی نمکیش ورهام وتیام عزیز.
آدرس وبلاگ امیر مهدی جونم:
http://amirmahdi1391.niniweblog.com/
.
.
.
جمعه تولد سروش جون بود .نوژا جون تو ماشین خوابش برد و تا رسیدیم اونجا نوژاگریه ی سر داد که اون سرش ناپیدا و دائم میگفت بریم بریم.وما مجبور شدیم برگردیم تو کوچه تا خانم آروم بشه وبعد هم خانم یخش باز شدو شروع کرد به شیطنت.
تزیینات خونه که الحق کیانوش جونم سنگ تموم گذاشته بود
عسلم نوژا دیگه یخش کاملا باز شده
براش دمپایی روفرشی برده بودم با اصرار که خودم بپوشم .
اینم یکی ازمهمون کوچولوهای تولد سروش جونی بنام سارینا خانم بود که خیلی دخمل آروم وبا محبتی بودوخیلی نوژا دوسش داشت مخصوصاکه همنام عروسک نوژا بود دیگه سارینا سارینایی راه انداخته بود که نگو.
عزیزدلم سروش ونوژا که سر ساریناجون رو شونه میکرد وسارینا همش میگفت موهامو شونه کردم دست نزن
سروش جون با اون لباس خوشگل ملوانی خیای ناز بود وکلی دلبری میکردو صد البته خیلی آروم بود
اون شب نوژا تا دلش میخواست پفک خورد
نوژا و آرین خوشگله و بیتای نانازی که بزور داشت به نوژا چیپس میداد
وقت غذا خوردن ونوژای عاشق نوشابه
اینم کیک تولد سروش جون که خیلی عالی شده بود ونوژاتا کیک رو دید دست بردار نبود .روی کیک چندتا ستاره بود و دائم میگفت ستاره تا آخر یدونه از اون ستاره ها رو با اجازه ی کیانوش نازنین دادم دستش اصلا نمیزاشت عکس بگیریم و کلی همه از دست منو نوژا خندیدند.
سروش عزیزم تولدت رو بازم تبریک میگم .دستتون درد نکنه مامان بابای سروش بما خیلی خیلی خوش گذشت اینم وبلاگ سروش جونی:
http://pesaregolema.niniweblog.com/