نوژا ونمایشگاه مادرنوزاد و کودک شهریور 92
روزجمعه قرار گذاشتیم با مامان اینا و خاله
هنگامه وهلاله بریم نمایشگاه مادرو کودک.از شب قبلش ساعت 8:30 خوابیدی تا 10 صبح
جمعه .هزار ماشاله اینقدر خوب استراحت کرده بودی وسرحال بودی که نگو بهت گفتم نوژا
بریم صورتتو بشورم صبحونه بخوریم بریم پارک.اینقدر خوشحالی کردی که نگو.صبحونه
نخوردی .تا بخوایم بریم بیرون از خونه ساعت 12 شده بود.تو ماشین هم هر جا پرچم
میدیدی میگفتی : پرچمارو نگاه کن .اینورم داره چی رنگیه؟خلاصه با این پرچما کلی
سرگرم شدی.رسیدیم به محوطش گفتی: میریم پارک؟ گفتم : آره عزیزم.
یکم که پیاده رفتیم گفتی : بغلم کن .مامان فاطمه
بغلت کرد .تا وارد سالن شدیم شروع کردی به گریه اونم چه گریه ای .همش میگفتی :بریم
بیریم.وای دیگه اعصابم بهم ریخته بود منو بگو با چه شوق وذوقی آورده بودمش اما کلی
خورد تو ذوقم .خاله هنگامه نشوندت تو کالاسکه ی امیر مهدی اما مگه آروم
میشدی.اینقدر گریه کرده بودی که چشمات پف کرده بود
یکم که دور زدیم خانه ی کودک برای بچه ها گذاشته
بودند که من تا دیدم برای آروم کردنت گفتم :نوژا پارک که دیدم نق نقت تبدیل به
خنده شدو باهم اومدیم تو خانه بازی .خدا خیرشون بده چقدر باعث آرامش شدند.نوژا هم
تادلش میخواست بازی کرد وآروم شد.القصه این شدکه دریغ از یه غرفه که من دیده
باشم.همش تو این پارکای سرگرمیشون بودم اصلا بهم نچسبید ولی خوشحالیه نوژا برام
خیلی ارزشش بیشترازینهاست.بریم سراغ عکساش
که خیلی زیاده:
اینقدر ازین اسب جامپینگ خوشت اومده بود که نمیخواستی بیای پایین .یه دختره هم گیرداده بود خاله باید پیادش کنی
غرفه نی نی سایت: نوژای من در حال نقاشی .بیشتر عکساش در حال نقاشی کردنه
فدای ژست قشنگت عزیزم
در حال تبادل مداد رنگی .
نقاش من با جدیت در حال نقاشی کردن
یه غرفه هم بود که بادکنک درست میکردند و تنها اونجا بود که نوژا گریه نکرد
یه غرفه ی دیگه ونقاشیه دیگه
در خانه ی کودک مولفیکس
در حال فرار و دیدن وسایل بازی
نقاشی نقاشی .اصلا نمیدونستم اینقدر علاقه داری
عاشق این حرکت چرخش مداد توی دستات شدم
اینجا هم نیلا بما پیوست .شیطون کوچولوی من در حال شیطنت .هر لحظه امکان سر خوردنش بود اما مگه دست بردار بود
جوووووووووووون عزیزم فدای خنده ات
اینجاهم نگاه میکردی ببینی مامان فاطمه چی خریده
یه عکس هنری از مامان
در آخر ناهار نوش جان کردیم و رفتیم خونه
روز خوبی بود عزیزم مخصوصا برای شما من که هیچ چیز ندیدم.سال دیگه ایشاله بزرگتر شدی باهم دوتایی میریم خرید.