21 ماهگی
نوژاي خوب من روز به روزداري بزرگتر ميشي وعاقل تر.اصلا دلم ميخواد با اين كارات وادا واطوارات درسته قورتت بدم هر لحظه يه شيرين زبوني ويه كار جديد كه منو غافلگير مي كني. دوست ندارم اين روزهاي شيرين بودنت تموم بشه.ديگه كاملا و بيشتر از قبل دارم از وجودت لذت مي برم.وقتي يه ذره ناراحتم و دلگير با ديدنت كه داري بازي ميكني وتو عالم خودت هستي شاد ميشم وميگم بيخيال غصه ودنيا. باتو شادم .با گريه ات دلم آَشوب ميشه وباخند هاي از ته دلت آرامش ميگيرم.چقدر دنيات پاك و بي آلايشه.كاش اونقدر عاقل بودي و قدر اين لحظه هاتو ميدونستي.
اين روزا نوژايي خيلي لوس هم شده با كوچكترين چيزي كه ميشه گريه ودادو بيداد رو سر ميده ومن كلافه ديگه نميدونم چيكاركنم .گريه اش كه تموم ميشه سر يه چيز كوچيك دوباره دهنشو الكي باز ميكنه چشماشو ميبنده و گريه ي الكي سر ميده.البته من به اين رفتارهاش اهميت نميدم اما يه عالمه نوژا جون ناز كش داره تا من ميام بي محلي كنم اطرافيان بغلش ميكنندو تمام رشته هاي من پنبه ميشه.بگذريم....
.
.
.
.
نوژاي 21ماهه ي من اين روزا كلمات رو درست وبجا بكار ميبره .اونقدر كه من گاهي شگفت زده ميشم.
.
آهنگ كه براش ميزام وقتي تموم ميشه با يه حالت بامزه ميگه :تموم شد
.
چند وقت پيش ا.س .ه. ا .ل شده بود .دست زد به پوشكش و گفت : ميسوزه
.
تازگيها ياد گرفته براي عروسكاش اينطور لالايي ميخونه: لالالا گل پونه لالالا
.
سي دي بريني بي بي رو كه نگاه ميكنه كلمات انگليسي رو با گوينده تكرار ميكنه مثل :كار" استار" نويز
.
چند وقت پيش صندلي آموزشي توالتشو از تو حموم برداشته و بهم ميده و ميگه:اه اه اه
.
حتما بايد وقتي عروسك بازي ميكنه من اول لالايي براشون بخونم بعد خودش براشون ميخونه تازه وسطاش بهم ميگه: هيس هيس خوابيده
.
تازه چند وقته كه دارم كارتهاي بن بن بن مقدماتي رو باهاش كار ميكنم خيلي وقته براش خريدم ولي اعتقاد شخصي ام بود تا نوژا حرف زدنش خوب نشه و اشكالي كه تو كارت هستند رو خوب نشناسه نميشه باهاش كار كرد .خداروشكر تمام اشكال كارتها رو كه البته ساده هم هستند و تو زندگيه روزمره زياد ديده رو ميشناسه واين كار كردن رو راحت تر كرده.
.
خانم از بس ورجه وورجه ميكنه انرژيش تخليه نميشه بايد حتما ساعت 10 شب هم توپ بازي كنه كه چند وقت پيش صداي همسايه ها دراومد وگفتند كه شبه ما ميخوايم استراحت كنيم.منم كه اصلا وقتي با اين وروجك بازيم ميگيره اصلا تايم رو نميدونم چنده وكلي شرمنده شدم.
.
تقريبا چند تا شعر روبلده و من رو همراهي ميكنه باهم كلي شعر ميخونيم.
.
اينروزا بازي كه هم من و هم نوژارو سر كيف مياره جيغ بازيه.خيلي به من خسته كوفته انرژي ميده.نوژا هم كه ديگه نگو اينقدر هيجان زده ميشه كه آخر شب كه ميخواد بخوابه صداش گرفته ميشه.من ميرم يه جايي قايم ميشم و صداهاي بامزه در ميارم و يه دفعه مي پرم جلوي دخملي اونم هيجانزده غش غش ميخنده و جيغ ميزنه.اسمشو گذاشتم جيغ بازي چون عاشق خنده هاي از ته دل نوژا تواين بازيم.يه نيم ساعت 40 دقيقيه اي سرگرممون ميكنه
.
ديروز توي تراس نشسته بوديم كه يه لحظه بهم گفتي:هبا تاريكه منم اينقدر خنديم كه نگو گفتم:نه نوژاجونم هوا روشنه ببين خورشيدرو تو آسمون. شب كه ستاره ها ميان هوا تاريكه اما هم چنان اصرار كه هبا تاريكه..
عزيزجون برات چايي مياره رفتي سرشو دست ميكشي و ميگي :نازه نازه. اي شيطون بلاي خودم كه ميدوني چيكار كني تا دل اطرافيانتو بدست بياري.
.
هميشه پيش خودم ميگفتم نوژاجون حرف بزنه ديگه خيلي خوب ميشه ولي باورتون ميشه بعضي وقتها كلافه ام ميكنه تا ميام كنارش بشينم ميگه: پاشو دستمو ميگيره.ميگم نوژا پاشم چيكاركنم ميگه: بازي .انگار بازيه نشسته نداريم.تو حياط از بس دنبال بازي كرديم خسته شدم دستمو گرفته ميگه پاشو نشين بيا بيا ا واي منم
.
موقع خواب هم بايد يا توسط من يا بابا جونش ماساژ داده بشه .ديشب نمي خوابيد من نشستم تا ماساژش بدم ميگه نشين بخواب من هم كه تواين موارد بايد حتما اطاعت امركنم وگرنه با واكنش شديد از سوي نوژاجون روبرو ميشم.
.
وقتی از جایی بخواد بلند شه یا از پله بره بالا میگه: یا علی
.
اینها هم عکسایی که خاله هنگامه برات رنگ انگشتی خریده بود وحسابی سرگرم کننده بود البته به موضوعمون ارتباطی نداره.اماخالی از لطف هم نیست دیدنش
.
حالا نوبت به نقاشی کردن بدنت شد
منم برای اینکه نوژاجونی رو سرگرم کنم خودم هم نقاشی کردم البته بگم کلا نقاشی کردن رو بلد نیستم
خانم مشغول خوندن شعر تاب تاب عباسی هستند
حالا شونه رو بهش دادم که سرشو شونه کنه
بجای سرش در ودیوار رو شونه میکنه
حالا میخواد دیگه از حموم بره بیرون
قربونش برم که دلش میخوادبره پایین پیش خاله جونی هاش داره میگه :پایین
اینجا دیگه جدی جدی داشت میرفت پایین منم دوربین رو دیگه خاموش کرد چون میترسیدم که خودش بره
عزیزترینم ٢١ ماهگیت مبارک