شیرین زبونم
عروسک ملوسک مامان این روزها خیلی خیلی قشنگ وروان والبته رسا صحبت میکنه.از حرف زدن و خزانه ی لغات نوژا جون هرچی بگم کم گفتم .حرف زدنش خیلی پیشرفت کرده من خیلی خیلی خوشحالم.تقریبا همه ی کلماتی که روزمره بکار می بریم رو میدونه ودر جای مناسبش بکار میبره. دیشب تو اتوبان یک کامیون دید و سریع گفت: ماشین بزرگه.
تازگیها هم یاد گرفته هر کاری رو نمیونه انجام بده یا هر چیزی رو میخواد صدا میزنه بیااا بیااا.
شعر تاب تاب عباسی رو کامل میخونه البته توخلوت خودش و برای عروسکاش
همچنان شبها برای خوابیدنش و اون حسی که خودشو میندازه تو بغلم و صورتمو نوازش میکنه با خودم درگیرم
هر گلی رو که می بینه سریع بو میکنه و میگه به به بعدش با تمام قدرت از ساقه جداش میکنه.
گوشیه موبایل همه رو برمیداره وباید عکس خانم خانما بک گراند باشه که اگه نباشه غوغایی بپا میکنه که نگو پشت سر هم میگه نوژا نوژا.
وقتی گوشیه بی سیم خونه رو بر میداره سریع میگه: الو سلام خوبی؟یا همین جمله رو در رابطه با کنترل تی وی وهر چیزی که مستطیل شکل باشه
عروسکاشو روپاهاش میزاره و با ذوق خاصی دستشو میزاره رو بینیش آهسته میگه: هیس نی نی خوابیده.حتی چند تا عروسکاشو وقتی میخوابونه میگه: نی نی ها خوابیدند و از کلمه ی جمع استفاده میکنه.
خودشو بخواب میزنه و صدای خرو پف در میاره وبا چشمای بسته میگه: نوژا خوابیده.
وقتی تو پارک باشه و حوصله نداشته باشه با التما و البته با نق میگه : خونه خونه ( یعنی بریم خونه)
اسم منو هم میگه: حسنینه( حسنیه) البته اسم من کمی سخته. یادمه وقتی بچه بودم یه همسایه ی پیر داشتیم اسم منو میگفت : قسنیه.وای خدا میدونه که چقدر از دستش ناراحت میشدم
نوژای نانازم بی حد ومرز دوستت دارم