نوژانوژا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 24 روز سن داره

برای نوژاجونم

خبرهای خوب وبد

1391/9/14 0:28
نویسنده : مامان حسنیه
426 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گل مامان .امروز ساعت ٣ که تو اداره بودیم خبری بس خوش حالمان را دگرگون کرد اونم تعطیلی ١٤ و١٥ آذر یعنی فردا وچهارشنبه بود.وای نمیدونی چقدر خوشحال و مسرور گشتیمخندهیعنی اینکه من ٤ روز تمام پیش گل دختری هستم و این خودش خیلی خوبه وقت دارم که کلی باهات بازی کنم وآموزش بدم.  

 

 خبرخوب بعدی اینکه هشتمین دندونت هم از بالا سمت چپ بالاخره ذراومد.مبارکت باشه عزیزم .البته دندونهای آسیابت هم سفید شده وشما هم تمام مدت دستت تو دهنته.       

                                  

و حالا میرم سراغ اتفاق بد:

من وشما هر روز بعداظهرباهم مشغول شعر خوندن میشیم وکلی هم ذوق میکنی ودست میزنی .داشتم برات شعر عموپورنگ رو میخوندم و شما هم میخندیدی و طبق معمول عادتت پتو دستت بود وذوق میکردی کنار تخت وایستاده بودی که یه لحظه از سر شادی وذوق سرتو برگردوندی و افتادی زمین من دیدم که سرت خورد به تخت .یک لحظه ی کوتاه تو شوک بودی بعد دیگه نفست بند اومد وسیاه شدی من اومدم جلو بغلت کردم وگفتم نوژا مامان چی شده؟ که یکدفعه دیدم دهنت پراز خونه.وای چه صحنه ی بدی بود سریع بغلت کردمو بردمت دادم به باباجونیت(بابای بابایی)

الهی بگردم مگه گریه ات بند میومد.یک لحظه دیدم لباسم که سرتو گذاشته بودی روش پر ازخونه.دیگه شک ام به یقین تبدیل شد که بله دندون خانمی شکسته.شاید ٤ بار باباجونی دهنتو با آب شست اما هر لحظه انگار خونش بیشتر میشد من که حسابی دستو پامو گم کرده بودم وتنم می لرزید .اشک میریختم ونگاهت میکردم ولی معلوم نبود لبت زخمی شده یا دندونت .خلاصه بعد از ٤ بار آب کشی خونش بند اومدوخدا روشکر دندونت چیزی نشده بود لبت زخمی شده بود عزیز بهت یک بیسکوئیت مادر داد وآروم شدی  ولی لبت ورم کرده بود.الهی من به فدات آخه چرا اینقدر بلا بسرت میاد عزیزم؟؟؟؟البته بقول مامانم که میگن بچه تا زمین نخوره بزرگ نمیشه یکم آروم شدم.نمیدونم که کم کاری از منه یا این ضرب المثل واقعا صادقه؟

بگذریم عزیزم امیدوارم تعطیلات خوبی رو باهم پشت سر بزاریم

         

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

مونا مامان امیرسام
14 آذر 91 1:45
__ (¯`·.·'¯) _______ ___ `·.,(¯`·.·'¯) _____ _______ `·.,(¯`·.·'¯) __ ___________`·.,.·´ ___ سلاام دوستم.امیرسام پسر من تو مسابقه نی نی فشن شرکت کرده.ممنون میشم به این لینک بری و بهش رای بدید.کد 24. http://ninimod.niniweblog.com/post20.php رای گیری تا 5 شنبه ادامه داره. بووس برای نی نی نازتون
آناهیتا مامانیه آرمیتا
14 آذر 91 2:02
خدارحم کردکه دندونش چیزی نشد.خداخودش حافظ این نی نی هاباشه ازبس که ماشاله ورجه وورجه دارن .میدونم چقدرترسیدی یه بارم آرمیتاجون اینطوری شدمن میدادم به باباش اونم میدادبه من خلاصه کلی هول شده بودیم. مبارکه مرواریدت عزیزم تعطیلات خوش بگذره به مامانی جون ودخملی البته آقای پدرهم گناه دارن همچنین به ایشون درکنارتون
مامان روژینا
14 آذر 91 2:22
وااااااااااااااای بمیرم برا نوژا جونم خدارو شکر دندونش نبود قلبم ریخت مامانی خیلی حس بدیه که بچه ادم زخمی بشه ایشاا... دیگه از این اتفاقا نیوفته به جاش چهار روز پیش دخملی هستی هورااااااااااااااااا بوس برای نوژا جون و مامانی گلش
مامان نوژا
14 آذر 91 9:08
اشکال نداره مامانی ...اینها طبیعیع ولی ترست رو درک میکنم چند بار از این اتفاقها واسم افتاده اما همش تنها بودم....فکر کنمن چه حالی شدم
مامان روژینا
15 آذر 91 0:31
سلام عزیزم نوژا جون رو تو مسابقه نی نی مدیا شرکت بده : www.blog.ninimedia.ir


مرسی عزیزم که بهم خبر دادی
مامانی درسا
15 آذر 91 2:09
الهی بگردم قند عسلم ایشاالله دیگه آسیب نبینی عزیزم ..... مامانی مطمئنم اگه میشد ما دوتا چشم دیگه هم میخریدیم که این وروجکا آسیب نبینن ..... ولی واقعا" دیگه باید چکار کنیم ....... خدا خودش خافظشون باشه .....
سمانه مامان ستایش
15 آذر 91 3:34
چقد خوب که این آلودگی هوا به نفعتون شدهانشالا که حسابی بهتون خوش بگذره. عزیزم درک میکنم اون لحظه چه حالی داشتی...خداروشکر بخیر گذشت.خودتو عذاب نده با این فکر که کم کاری میکنی دوستم چون اینطور نیست.بچه سالم ورجه ورجه داره و با همه مراقبت ما مامانا بازم یه چیزی پیش میاد. انشالا نوژاجون و همه کوچولوها همیشه شادوسلامت باشن
مامان کورش
17 آذر 91 17:55
سلام عزیزم دندون جدید مبارک باشه عزیزم من میدونم چه صحنه بدی بوده کورش از لبه پله این جورش شد بازم خداروشکر دندون دخمل نازم نشکسته


آره واقعا خداروشكر.مرسي از تبريك گفتنت عزيزم
♥ الهه مامان روشا جون♥
18 آذر 91 0:59
سلام عزیزم.امیدوارم تعطیلات بهتون خوش گذشته باشه.
انقده حالم گرفته شد جریان افتادن عروسکمون رو خوندم که واقعا رمق دستام رفت.
باز خدا بهش رحم کرد دندونش نشکست یا لبش جوری نشد که خدایی نکرده بخواد بخیه بخوره.
میدونی از بس بالا پایین میکنن و یه لحظه زمین نمیشینن.من باور کن واسه خوابیدن با روشام برنامه دارم.تا میگم لا لا میزنه زیر گریه که فقط بازی کنیم.


الهي بگردم مرسي عزيزم.حالا فكر كن ببين من ديگه چه حالي داشتم
سپیده
19 آذر 91 7:40
http://koodakeman91.niniweblog.com/
مامان آوین
20 آذر 91 19:35
الهی! کنترل بچه ها توی این سن خیلی سخته! بازم شکر که اتفاق بدتری نیافتاد!


واقعا همينطوره عزيزم
مامان ساجده
20 آذر 91 22:25
سلام عزیزم متین تو مسابقه سوگواره محرم آتلیه سها شرکت کرده اگه لطف کنید بیاد تو وبلاگش به آدرسی که هست برید و بهش رای بدید ممنون میشم
مامان ساجده
20 آذر 91 22:26
سلام ما شاالله دخمل نازی دارید خدا براتون حفظش کنه خوشحال میشم با هم تبادل لینک داشته باشیم اگه مایل بودید بهم خبر بدید


بله عزيزم حتما
مامان پارسا
22 آذر 91 15:46
آخی عزیزم درک می کنم چون دقیقا یه اتفاق مشابه این واسه پارسا افتاد که تو وبلاگ هم ثبت کردم انشالا همچین اتفاقی دیگه نیفته عزیزم