نوژانوژا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 24 روز سن داره

برای نوژاجونم

عیدقربان

1391/8/5 15:38
نویسنده : مامان حسنیه
390 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیزم.عیدت مبارک خانم گلم.عزیزم امسال سال دومی هست که این عیدبزرگ پیشمونی.با این تفاوت که پارسال یه خانم کوچولوی نانازی بودی که فقط ٣ماهت بود و الان بزرگ شدی با تواناییهای منحصربفرد.راه میری میخندی غذا میخوری ابراز احساسات میکنی میبوسی و..............

ماشاله به این دختر فهمیده وزرنگم.  

              

عزیزم عیدقربان پارسال شما مریض شدی .البته من نمیدونستم که مریضی فکر میکردم بیخودی گریه میکنی .آخه کلا نینیه ناآرومی بودی.اون روز مدام گریه میکردی .منم مثله همیشه با دیدن اشک تو چشمه ی اشکم جاری میشد.هرکاری میکردیم آروم نمیشدی آخرسربه زوراستامینا فن خوابوندیمت. بالاخره اونروز با تمام اذیتاش گذشت .دیگه از فرداش جیغ وگریه وریسه رفتنات شروع شد نه پستونک میگرفتی نه شیشه شیر و نه حتی هیچ چیزه دیگه ای.اینقدر گریه کردی که دیگه خوابت برد.منم مثل شما اینقدر گریه کرده بودم که هلاک بودم نه اشتهای غذا داشتم نه حوصله ی کسیو که دلداریم بده.خلاصه بعداز٢ ساعت بیدارشدی گرسنه بودی چون چیزی نخورده بودی .برات شیر درست کردم تا گذاشتم تو دهنت شروع کردی به میک زدن .اینقدر خوشحال شدم که نگو.اما این خوشحالیه من دیری نپایید که دوباره گریه سردادی .وای که انگار دنیا روسرم خراب شد.دیگه طاقت نداشتم .به باباجونی گفتم : نوژارو بایدببریم دکتر.بابا جونی هم گفتند باشه زنگ بزن وقت بگیر.رفتیم دکتر وتوی ماشین خوابت برد.تو مطب آروم بودی .آخه دیگه نایی واسه گریه کردن نداشتی وفقط اطرافتو نگاه میکردی منم بشدت سرم درد میکردبالاخره نوبتمون شدوشرح ماوقع رو به دکتر گفتم ایشون هم مشغول معاینه شد.تا دهنتو نگاه کرد گفت :آفت دهان گرفتی. به دکترگفتم که من  همیشه شیشه شیرشو میجوشونم پستونکشم همین طور ومراقبم .اما دکتر گفت بعضی از بچه ها استعداد برایآفت دهان دارند وشما هم دراین مورد جز پراستعدادها هستی.خلاصه برات  دارو نوشت وهرشب با کلی مکافات دهانتو میشستیم تا خوب شدی(نیستات اسم داروی آفت دهان).این بود خاطره ی من از اولین عیدقربان با شما.الهی هیچ وقت مریض نشی عزیزم

اینم عکست که از حمام اومدی با اون حوله تنیه خوشگلت

                     

          

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مامانی درسا
5 آبان 91 23:21
عیدت مبارک قند عسل .... ساعت حمام همیشه تنت سالم باشه گلم .... مامانش بفرما خصوصی
مامان روژینا
7 آبان 91 0:38
وایییییییی جونم آفیت باشه خوشگل خاله چه حوله خوشگلیم داره
وای که چقدر بی تابی نی نی ها سخته دخمل منم خیلی گریه می کرد وقتی داشتم این مطالب و می خوندم تمام روزای سخت نوزادی و گریه های رژینا یادم اومد کاملا می تونم حس کنم چه احساسی داشتی ایشاا... همیشه نی نی ها سالم باشن هزار تا بوسسسسسسسسسس


ممنون خاله جون
مامان نيروانا
7 آبان 91 11:21
آخي، ايشالا كه اينقدر شادي ببينين كه اين خاطره ي تلخ عيد قربان رو فراموش كنين.
خداييش حوله ت خوشگله نوژاجونم. عافيت باشه خاله

مرسي خانمم
سمانه مامان ستایش
7 آبان 91 13:34
عزیزم عیدتون با تاخیر مبارک
مرور کردن دوران نوزادی کوچولوهامون ما رو هم یاد سختی ها میندازه هم خوشی ها،ولی همشون برامون خاطرات فراموش نشدنی میشن...
انشالا همیشه دلتون شاد باشه


مرسي ماماني از لطفت.
خاله ی مهربون
8 آبان 91 10:04
سلام عزیزم/وبلاگتون قشنگه/واسه نی نی خوبتون اسپند دود کنین/خیلی نازه/ممنون به ما سر زدید


مرسي عزيزم
golabaton
8 آبان 91 10:49
سلام دوستان یک چند تا خانوم دور هم جمع شدیم و یک سایت با نام گلابتون (با نگاه ویژه به نیازمندیهای بانوان) راه اندازی کردیم خوشحال می شم به ما سر بزنید و نظرات و مطالبتون رو برامون ارسال کنید. البته این امکان و به وجود آوردیم تا اگه صاحب کسب و کاری هستید بتونید به رایگان هم تبلیغ کنید www.golabaton.com
مامان وندا
9 آبان 91 21:49
عیدت مبارک نازنازی خاله.....جیگرت برم با این حوله خوردنی تر میشی