نوژانوژا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 23 روز سن داره

برای نوژاجونم

بدون عنوان

1393/2/14 8:51
نویسنده : مامان حسنیه
685 بازدید
اشتراک گذاری

عید امسال رو رفتیم شمال شهر رامسر .این دومین مسافرت عمر 3سالت بود که رفتی خوب آخه بخاطر مشغله ی کاریه من وبابا کمتر وقت آزاد داریم .بهت خیلی خوش گذشت  تا بحال دریا رو ندیده بودی فقط توی تلویزیون .وقتی تو راه برات تعریف کردم خیلی ذوق میکردی و میگفتی:داریم میریم دریای بزرگ.اینقدر که ذوق داشتی ماهم از دیدن تو به وجد میومدیم.هوا سرد بود ومن مجبور بودم لباس گرم تنت کنم تو این یک هفته ای که رامسربودیم 3روزش کلا بارونی بود من به بچه ها میگفتم دلم واسه هوای آلوده ی تهران تنگ شده.

خلاصه کلا ارتباط خوبی رو با دریا برقرار کردی اصلا از آب نترسیدی با خاله هلاله رفتی داخل آب کلی خوشت اومده بود عزیزم.غذا خوردنت هم عالی شده بود وکلی به خودت رسیدی عزیزم تنها چیزی که تو سفر اذیت کردی این بود که شب موقع خواب باید حتما پیش بابا میخوابیدی .2تا سوییت جداگانه بود که ما مرداو زنها رو جدا کرده بودیم وتو حتما میخواستی من هم دائم پیش بابا باشم شبها مخصوصا میخواستی پیش هم بخوابیم و 45دقیقه طول میکشید تا بخوابی.درکل خیلی بهت خوش گذشت وماهم راضی بودیم.راستی امسال بعد از چند سال سرکار رفتن اولین سالی بود که کل عید رو مرخصی بودم واین یعنی شاهکاربود وتکرارنشدنی.

روز 13بدر هم نحسیش رو بهمون نشون دادو تو گلم تو جنگل یه چوب بزرگ دستت بود وراه میرفتی منم پشت سرت بودم یه دفعه صدات کردم که ازت عکس بندازم که برگشتی وچوب پلکتو و زیر چشمتو زخم کرد فقط خدا خیلی رحم کرد که چشمت آسیب ندید پشت پلکتو که کامل بریده بود.اما روی هم رفته سفر خوب وبیاد ماندنی بود دست خاله هانیه و عمو وحید درد نکنه که اینقدر زحمت کشیدند.

 

ذوق خانم خانما از دیدن دریا

قربون اون اخمت برم من

اینجاهم یک پارک روبروی هتل قدیم رامسر بود که دور حوضش سفره 7سین چیده بودندخیلی جالب بود

براش ماژیک گرفتم وتمام مدت دیگه عاشق نقاشی کردن شده بود

سیزده بدر وزخمی شدن صورت نازنین نوژا

دختر فوتبالیستم

اینم یک گل از طرف نوژاجون به همه ی دوستان خوبم

 

پسندها (4)

نظرات (12)

مامان تارا و باربد
14 اردیبهشت 93 8:58
به به دلمون باز شد اول صبحی چه عکسایی امیدوارم همیشه خوش بگذره بهتون پلکش خوب شده انشالا بلا ازش دور باشه خانوم نقاش باشی رو ببوسش به جای من
مامان حسنیه
پاسخ
ممنون دلمون تنگیده بود هوارتا
اوتادي
14 اردیبهشت 93 14:41
سلام نوژاجوني دستت بابت گل درد نكنه خودت گلي عزيزم.ايشالا هميشه شاد و سلامت باشي خانمي
مامان حسنیه
پاسخ
مرسی عزیزم از محبتت
✿ آناهیتا مامانیه آرمیتا ✿
14 اردیبهشت 93 15:45
همیشه به شادی وسفرخوش تیپ خانوم دوست خوبم سال خوبی روبراتون آرزومیکنم
مامان حسنیه
پاسخ
مرسی عزیزم برای شماهم همچنین
عمه جون و امیر مهدی
15 اردیبهشت 93 14:44
سلام عزیزم ماشاله چه دخملی انشاله همیشه به شادی و تفریح باشید.
مامان آناهیتا
15 اردیبهشت 93 18:07
ای جونم امیدوارم بهتون خوش گذشته باشه
مامان آنیسا
16 اردیبهشت 93 11:26
به به چه عکس های خوشگلی آنیسای ما هم عاشق دریاست ببوس عزیزم نوژای نازنینت رو
مامان حسنیه
پاسخ
ممنون سارای عزیزم.نوژا هروقت که میریم بیرون میگه :میخوایم بریم دریا؟
مامان ثمین سادات
16 اردیبهشت 93 11:36
سلام عزیزم خوبی قشنگم همیشه بشادی وتفریح خانم خوش تیپه عکسا عالیه الهی فداش بشم من که زخمی شدییییییییییییی خیلی خدارحم کرده میبوسمت
مامان حسنیه
پاسخ
مرسی عزیزم آره خدا خیلی رحم کرد
مامان آرشيدا قند عسل
17 اردیبهشت 93 13:42
به به هميشه به گردش و شادي و دلخوش ، بلا دوره خانوم كوچولو ، به به دخملي نقاشمون بوسسسسس براي تو خوشگله
مامان حسنیه
پاسخ
مرسی گلم ببوس آرشیدای نازمون رو
مامان الینا جونی
18 اردیبهشت 93 9:08
سلاممم خوبید عجب عکسای شیرین و دلچسبی معلومه خیلی سفر جذابی بوده واسه نوژا جون انشاا... که همیشه شاد و سلامت باشید عزیزم
مامان حسنیه
پاسخ
بله همین طوز بود که میگی دوستم مرسی
معینیان
22 اردیبهشت 93 9:51
سلام نوژاجونی. همیشه ب سفر خاله جونم چ عکسای قشنگی انداختی خاله.عاشق اون دومین عکستم ک کلی ذوق کردی ایشالا همیشه شاد باشی خانومی.
مامان حسنیه
پاسخ
مرسی دوست جون خوبم
مامان ندا
25 اردیبهشت 93 17:01
خداروشکربه خیرگذشت صدقه میذاشتی
مامان ثمین سادات
11 خرداد 93 15:23
عزیزم کجایید کم پیدا دلتنگتونیم هااااااااااااا
مامان حسنیه
پاسخ
هستیم ولی کمرنگ بعلت مشغله های کاری نمیرسم به دوستان سری بزنم شرمنده میرسم خدمتتون دوست نازنینم