بدون عنوان
عید امسال رو رفتیم شمال شهر رامسر .این دومین مسافرت عمر 3سالت بود که رفتی خوب آخه بخاطر مشغله ی کاریه من وبابا کمتر وقت آزاد داریم .بهت خیلی خوش گذشت تا بحال دریا رو ندیده بودی فقط توی تلویزیون .وقتی تو راه برات تعریف کردم خیلی ذوق میکردی و میگفتی:داریم میریم دریای بزرگ.اینقدر که ذوق داشتی ماهم از دیدن تو به وجد میومدیم.هوا سرد بود ومن مجبور بودم لباس گرم تنت کنم تو این یک هفته ای که رامسربودیم 3روزش کلا بارونی بود من به بچه ها میگفتم دلم واسه هوای آلوده ی تهران تنگ شده.
خلاصه کلا ارتباط خوبی رو با دریا برقرار کردی اصلا از آب نترسیدی با خاله هلاله رفتی داخل آب کلی خوشت اومده بود عزیزم.غذا خوردنت هم عالی شده بود وکلی به خودت رسیدی عزیزم تنها چیزی که تو سفر اذیت کردی این بود که شب موقع خواب باید حتما پیش بابا میخوابیدی .2تا سوییت جداگانه بود که ما مرداو زنها رو جدا کرده بودیم وتو حتما میخواستی من هم دائم پیش بابا باشم شبها مخصوصا میخواستی پیش هم بخوابیم و 45دقیقه طول میکشید تا بخوابی.درکل خیلی بهت خوش گذشت وماهم راضی بودیم.راستی امسال بعد از چند سال سرکار رفتن اولین سالی بود که کل عید رو مرخصی بودم واین یعنی شاهکاربود وتکرارنشدنی.
روز 13بدر هم نحسیش رو بهمون نشون دادو تو گلم تو جنگل یه چوب بزرگ دستت بود وراه میرفتی منم پشت سرت بودم یه دفعه صدات کردم که ازت عکس بندازم که برگشتی وچوب پلکتو و زیر چشمتو زخم کرد فقط خدا خیلی رحم کرد که چشمت آسیب ندید پشت پلکتو که کامل بریده بود.اما روی هم رفته سفر خوب وبیاد ماندنی بود دست خاله هانیه و عمو وحید درد نکنه که اینقدر زحمت کشیدند.
ذوق خانم خانما از دیدن دریا
قربون اون اخمت برم من
اینجاهم یک پارک روبروی هتل قدیم رامسر بود که دور حوضش سفره 7سین چیده بودندخیلی جالب بود
براش ماژیک گرفتم وتمام مدت دیگه عاشق نقاشی کردن شده بود
سیزده بدر وزخمی شدن صورت نازنین نوژا
دختر فوتبالیستم
اینم یک گل از طرف نوژاجون به همه ی دوستان خوبم