نوژانوژا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 20 روز سن داره

برای نوژاجونم

28 ماهگیت مبارک

1392/9/26 9:23
نویسنده : مامان حسنیه
795 بازدید
اشتراک گذاری

27ماهگیت یه نقطه عطفی بود برای من ونوژا.بالاخره رفتیم خونه ی خودمون .خیلی نگران نوژا بودم که نتونه باشرایط جدیدش کنار بیاد دلسوزیهای مادرانست دیگه یه عالمه دلشوره داشتم ولی بلطف  خدا دخترکم شرایط جدید رو پذیرفت و حالا عاشق خونمون شده.دائم میگه :تو اتاق من نرید.تکیه کلامش شده : بچه ها بچه ها گوش کنید.اینقدر ازین جملش خوشم میاد که نگو.اصلا دوست نداره کسی به وسایلش دست بزنه  حتی روی وسایل شخصیه منو باباش هم حساسه .

این روزها خوشم چون می بینم نوژا خوشحاله.تنها چیزی که بهم آرامش میده اینروزا صورت خندونشه که وقتی از سرکار میام بغلم میکنه ودوتا پاهاشو میچسبونه به کمرم ودستاشو حلقه میکنه دور گردنم درست مثل کوآلا.وای چقدر لذت بخشه.

این چند وقته دوباره ویروسای جدید نوژای مارو مریض کرد وآبریزش بینی همرا با سرفه داشت که با دادن سیتریزین آبریزش بینیش بکلی قطع شد برای سرفش هم دیفن هیدرامین میدم  که خوب شده .یکی از مزایای 27 ماهگیت این بود که دارو رو باقاشق بهت دادیم و درکمال تعجب خوردی البته بگم اینم از مزایای هم نشینی وهمسایگی با دخترعموهات هست تا دیدی اونا با قاشق دارو میخورند خواستی امتحانش کنی.دیفن هیدرامین رو وقتی میارم میگی: چه رنگیه ؟ میگم :صورتیه بعد بهم میگی:آفرین.دیگه کلمه ی آفرین از دهنت نمی افته و دائم در حال تشویق کردنمونی.

بازم از 27 ماهگیت بگم گوش شیطون کر دیگه بسلامتی بعداز4ماه جیشتو میگی ومنم خیلی خیلی خوشحالم که این کابویس پوشک گیرون بالاخره پایان خوشی داشت شایدم از مزایای خونه ی جدیدمون باشه نمیدونم .

عزیزم اینروزا کمی درگیر کارهای خونه و آشپزی و...هستم وکمتر برات وقت میزارم .وقتی مشغول آشپزی هستم میای میگی:بغلم کن ببینم چی درست کردی؟ یعنی همچین دختر شکمویی دارم من

خیلی باهم دنبال بازی میکنیم و ازته دل  میخندی .دوست دارم وقتمو جوری تنظیم کنم که بیشتر باهم بازی کنیم برنامه ریزیشم کردم اما کی عملیش کنم معلوم نیست.

دیشب فلش مموریمو برات زدم به دستگاه تا یکم آهنگ و تصاویر کودکانه نگاه کنی اینقدر بالا وپایین پریدی که ساعت 10:30 سر سفره ی شام سرتو گذاشتی روی پام و 123 خوابت برد تا حالا سابقه نداشت که اینقدر خسته بشی که خودت خوابت ببره.

هر روز که میگذره بزرگتر وعاقل تر میشی .من هم هر روز عاشق تر از دیروز به تو وکارات که نگاه میکنم خدارو شکر میکنم آخه عشق کوچولوی من چقدر شیرینی تو.

آخر آهنگهایی که برات گذاشته بودم بی بی انیشتن داشت که حیوانات رو معرفی میکرد خیلی دوست داشتی و با گوینده تکرار میکردی تنها حیوانی که بعداز دیدن سی دی اسمشو بخاطر آوردی زرافه(graffe بود بعد هر کدومشون رو که ازت سئوال میکردم همش میگفتی گرافه.چقدر خوب بود که باهم کلی بازی کردیم .

بپر بپرت زیاد شده همین هم باعث شده که تقریبا خداروشکر مشکل یبوستت برطرف بشه البته بگم درکنارش میوه خوردنت هم زیاد شده وآبمیوه هم هر روز میخوری.

یه شیرینیه نون خامه ای دادیم بهت دیدم  رفتی تو اتاق و صدات در نمیاد این جور وقتا ما مامانا شصتمون خبردار میشه که بله دارن یه خرابکاریهایی میکنن اومدم تو اتاق دیدم نصف خامه ها رو با دستت میکشی روی پتو و تا منو دیدی گفتی:نجس شده

از سرکار اومدم مبینم صورتت جای چنگه میگم نوژ مامانی صورتت چی شده؟ میگی:خرابکاری کردم

یه مورد که موفق نبودم وفکر میکردم که موفق شدم اینه که گوشیمو از دستت قایم کرده بودم تقریبا 2ماهی میشه واز سرت افتاده بود اما تو این نقل مکانمون چون زیاد با تلفن مجبور بودم صحبت کنم دستم دیدی و دیگه بازم میخوای که ازم بگیریش و کلی هم بابتش گریه وزاری راه میندازی.

رفتی در یخچال رو باز کردی  دارو تو برداشتی با اصرار به بابا میگی :میخوام دارو بخورم بهم دارو صورتی بده.واقعا من یکی که دارم شاخ در میارم .این خانم همون نوژایی که با سرنگ و با گریه وزاریه زیاد باید 10 بار پروخالیش میکردیم تا به اون مقدار مورد مصرفی که دکتر گفته بهت بدیم خدا میدونه که چقدر سر این مریضیهات عذاب میکشیم آخه دارو خوردنت یه طرف ومریضیو تبت هم یه طرف چون دارو نمیخوری خیلی دیر هم خوب میشی.خیلی خیلی هم از بابت اینکه خودت وبا اصرار از ما میخوای بهت دارو بدیم خوشحالم.باباهم دراین مورد یه پیشنهاد جالب داد و گفت :حالا که نوژا اصرار داره که دارو بخوره شربت مولتی ویتامینشو تو همین شیشه ی  دیفن هیدرامیش بریزیم  وبهش بدیم .منم از پیشنهاد بابایی استقبال کردم .

تازه خانم خانما به باباش وعزیزجونش قرصاشونو یادآوری میکنه و میگه:عزیز قرصاتو خوردی؟ بابا قرصاتو خوردی؟

جدیدا اگر تو اتاق تنها باشی میگی: مامان میترسم.یه چیز دیگه اینکه  بالاخره منو بعداز چند وقت مامان خطاب میکنی و کمتر بهم میگی حسنیه.

میخوام اینو بدونی که این 27 ماهگیت برای من و برای تو یه نقطه یعطفی فراموش نشدنی تو زندگیمونه خیلی برام این ماهگردت مهم بود و دوست داشتنی.

امروز هم وارد 28 ماهگی شدی مبارکت باشه گلکم.

پ.نوشت:این پست بزودی با عکسای نوژا تو خونه ی خودمون تکمیل میشه.

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (16)

مامان ندا
26 آذر 92 14:10
28 ماهگیت مبارک گل خانمی
مامان الینا
26 آذر 92 15:07
عزیزم از اینکه وقت گذاشتی و جوابم رو دادی ممنون ماشاالله دختر گلتون هم شبیه فرشته ها است خدا حفظش کنه
سمانه مامان ستایش
26 آذر 92 16:28
سلام حسنیه جون.دلم کلی براتون تنگ شده بود خداروشکر که نوژاجون از خونه جدید و اتاقش خوشش اومده. دوستم هرچی بزرگتر میشن واقعا میشه عاقل شدن و بهتر شدن بعضی رفتارها رو توشون دید. امیدوارم سرماخوردگی نوزاجونی هم زود خوب بشه.چقدر خوب که مشکل یبوستش هم حل شده. انشالا همیشه شاد و سلامت باشید
مامان هلاله
26 آذر 92 22:01
خداروشکر که همه چی آرومه دلم غش رفت واسه شیرین زبونیهاش
مامان ساجده
27 آذر 92 0:07
عزيزم خونه جديد مبارك پس به سلامتي جا به جا شديد انشاالله كه براتون خير باشه خدا رو شكر كه نوژا جونم از خونه جديد خوشش اومده قربونش برم دقيقا مثل متينه متينم خيلي وقتا ما رو بچه ها خطاب ميكنه خدا رو شكر كه پروژه سخت پوشك گيري هم به پايان رسيد و مشكل يبوستشم بهتر شده ماماني منتظر عكساشم هستيمااااا
آناهیتا مامانیه آرمیتا
27 آذر 92 10:47
۲۸ماهگیت مبارک عزیزم به سلامتی پوشک گیرون هم به خیرگذشت آفرین نوژاجونی امیدوارم بهترین لحظات رو توی خونه جدیدتون داشته باشید
منا(مامان کورش)
27 آذر 92 18:08
عزیز دلم 28 ماهگیت مبارررررررررررررررررررررررررررررررررررک
مامانی درسا
30 آذر 92 1:57
28 ماهگیت مبارک گل دختر همیشه شاد باشی عزیزم .... هر چه از روشنی و سرخی داریم برداریم کنار هم بنشیینیم و بگذاریم که دوستی ها سدی باشند در برابر تاریکی ها یلدایتان رویایی…روزهایتان پر فروغ،شبهایتان ستاره باران! راستی به این آدرس برین و توی قرعه کشی شب یلدا شرکت کنین http://mylamis.com/yalda//?ref=f65f3d54d83d295974e29e82096b8ef4
♥ مینا مامان ثمین سادات ♥
30 آذر 92 2:34
روی گل شما به سرخی انار شب شما به شیرینی هندوانه خندتون مانند پسته و عمرتون به بلندی یلدا شب یلدا مبارک http://www.niniweblog.com/upl/min/13874432738.jpg
مامان ندا
30 آذر 92 14:49
سفیدی برف را برای روحت سرخی انار را برای قلبت شیرینی هندوانه را برای عشقت وبلندی یلدا را برای زندگی قشنگت آرزومندم یلدا مبارک.
مامان ندا
1 دی 92 14:17
منزل نومبارک ان شالله همیشه درارامش باشین
مامان آناهیتا
2 دی 92 10:38
اول از همه ماهگردیت مبارک عزیزم بعد اتاق جدید خونه جدید رفتارهای خوب جدی مبارک . خوشحالم که اول خودت شاد و خوشحالی و اینو منتقل می کنی به دخترت . بخند عزیزم و خوشحال باش که نوژاجون هم شاد باشه
مامان الینا جونی
4 دی 92 5:22
بشر در این دنیا بیشتر از همه موجودات مصیبت و عذاب کشیده بهترین دلیلش هم این است که در بین تمام آنها فقط او میتواند بخندد . (نیچه) امیدوارم همیشه شاد و خندان باشی عزیزم 28 ماهگیت هم مبارک نوژا جونممممممم
معينيان
4 دی 92 14:34
سلام نوژاجونيييييي 28 ماهگيت مبارك. حسنيه جون خونه جديدم مبارك باشه ايشالا ك روزاي خوب و خوشي رو با هم سپري كنيد.
الهه مامان روشا جون
14 دی 92 0:32
28 ماهگیت مبارک عزیز دلم.امیدوارم تو خونه جدید لحظات خوبی رو در کنار هم داشته باشید. خیلی کارای نوژا جونم بامزه شده خدا حفظش کنه