تدارک جشن تولدواسه نوژا جونی
سلام دخمل قشنگ مامان .خوبی؟خودمونیما تازگیها رس مامانو خوب میکشی آخه خیلی شیطون شدی .کم خواب هستی مثل همیشه.دیگه اینکه کلی دوست داری دستتو بگیریمو راه ببریمت.
دیروزهم که ازسرکاراومدم باهات کلی بازی کردم.شماهم کلی ذوق میکردی.کلی هم سرکارم گذاشتی.چشماتومیمالیدی ومن ٢بارشماروگذاشتم روپام تا بخوابی .حالا مگه میخوابیدی.ای دختربلا ؟؟؟؟؟؟؟مامانو همش میزاری سرکار.............................................................
عزیزم قراره اگه خدا بخوادواست جشن تولدبگیریم .ایشاله هفته ی دیگه که تولدامام حسن مجتبی هست.البته تولدقمری.چون شما ١٦ماه رمضان بدنیا اومدی .خوب هم افطاری میدیم وثواب میبریم هم اینکه کلی واسه تولدت شادی ......دیگه چی ازین بهتر عزیزم
دیروز عمه جونی رفته بودبرات کلی خریدکرده بودوباذوق کلی ازبرنامه هایی که توذهنشه روبرا میگفت .مرسی عمه که اینقدربه فکردخملی هستی .تازه زن عموی جدیده هم میخوادبیادوواسه گل دختری شمع درست کنه.عزیز هم باتصمیم ما برای گرفتن شام ازبیرون موافقت نکردوگفت که خودم برا دخترم غذادرست میکنم .دیشب هم به مامانم خبردادم ودعوتشون کردم
دیشب هم تادیروقت من وعمه جونی وبابا تواینترنت میگشتیم وایده میگرفتیم
وااااااااااااااااااای که چقدرخوشحالم کهه دخملم داره بزرگ میشه .
راستی میخوام آتلیه هم ببرمت وبه مهمونا برای یادگاری عکس تو بدم .دوست دارم گل خوشبوی من