نوژانوژا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره

برای نوژاجونم

نو‍‍ژاجوني بداخلاق

1391/4/11 19:35
نویسنده : مامان حسنیه
613 بازدید
اشتراک گذاری

                                                   

                                            سلام گل مامان

 

تواین چندوقته خیلی چیزااتفاق افتادکه بایدبرات مینوشتم امامامان حوصله نداشت بشینه پای نت وبرات بنویسه.نمیدونم چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟

گلم ازدیروزبرات بگم که وقتی اومدم خونه شمادرخواب ناز بسرمبردی

اینقدرنازکه یه عالمه قربون صدقت رفتم .تمام موهای سرت خیس عرق بود

خلاصه عزیزم من هم یکم استراحت کردم وشمابعداز١ساعت بیدارشدی .غلت زده بودی وخوشحال بودی بغلت کردموبوست کردم یه عالممممممممممممممممههههههههههههههههه.

بعدبرات سی دی بی بی انیشتن رو گذاشتم .گرسنه بودی ونق میزدی

منم رفتم که سوپ خانمو داغ کنم که نوش جان کنند یه دفعه صدای جیغ بنفشت توجهمو جلب کرد

اول فکرکردم افتادی اما وقتی نگات کردم دیدم ازاینکه من ازکنارت بلن شدم ناراحتی وداری گریه میکنی

زیرگازوروشن کردمو اومدم پیشت آروم شدی .ایقدراشک ریخته بودی که هرکی غیراز من اگه میدیدت فکرمیکردکه چندساعت تنها موندی که گریه کردی .

بعدازاینکه سی دی دیدی بردمت توی حیاط اما مگه توی روروئک می موندی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

همش نق میزدی که منو بغل کن .نیم ساعت موندیم وشما بازی که نه نق نق کردی .عزیزگفت که میره آمپول بزنه ومنو شما تنها شدیم .ظرفهای ظهرمونده بود.شماروگذاشتم توروروئک وخودم مشغول شستن ظرفها شدم .دوباره شروع کردی به گریه وجیغ .اومدم بغلت کردم اماآروم نمی شدی

١دونه خیاردستت دادم وبقیه ظرفها روشستم  اما گریه میکردی ومنم عصبانی شدم وسرت دادزدم آخه ازاون موقع که ازسرکاراومده بودم شمادائم گریه میکردی من هم اصلا نمیدونستم که چیکارکنم کنترلموازدست دادمو سرت دادزدم بعد باهم کلی گریه کردیم .نمیدونم چرااینکاروکردم پشیمونم مامان .همون موقع ازت معذرت خواهی کردم اما چه سود!!!!!!!!!!!!حالا عزیزم بازم ازت عذرخواهی میکنم .بخدا نمیخواستم که اینطوری بشه.شب بابابایی کلی بازی کردی و زودهم خوابیدی .فکرکنم ازخستگی زیادایقدرناآروم بودی یا شاید.....................................

درهرحال بدون که مامان فدات میشه گلم وناراحت ازاینکه گلش گریه کنه ودلیلشو ندونه...................

بوس واسه گل زندگیم

  

 

قیافه گلم بعدازبیدارشدن ازخواب

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان وندا
11 تیر 91 2:37
وای مامان مهربون نبینم ناراحت باشی، دوستم هر موقع تحملت تموم شد یه نفس عمیق بکش و چندتا صلوات بفرست جواب میده، من همین کارو میکنم. نوژا جونمو ببوس