تولدانه
اصلا همش تقصیر این کارای خونه و کارای بیرونه که وقت ندارم وبرات ننوشتم البته نداشتن اینترنت هم مزید برعلته که تنبلیمو توجیه کنم .به دوستانم سر میزدم اما حال و هوای نوشتن نداشتم .دخترکم 2سال و نیمه شده و کلی شیرین زبون .
منو با عناوین مختلف صدا میکنه گاهی :حسنیه یکبارم :مامان پرنور گاهی عشقم جیگرم .وای که واقعا قند تو دلم آب میشه ازین همه ابراز احساسات یه موجود کوچولو که شدیدا وابسته به منه.
روزهامون با دیدن شعرهایی که از برنامه ی عمو پورنگ از طریق دستگاه واسش ضبط کردم میگذره گاهی عروسک بازی گاهی بازیهای مخصوص سنش ولی همچنان داخل خونه و بیرون نمیریم.همچنان با خواب شبانه اش مشکل دارم دیگه زودتر از 1 نمیخوابه از اون طرف تا ساعت 11یا 12:30 میخوابه.
اشکال هندسی رو تا حدودی که بهش یاد دادم میشناسه : مثل :بیضی پنج ضلعی دایره ومربع ومستطیل رو هم از قبل میشناسه.
دیگه اینکه عاشق نقاشی کردنه و اگراز خواب هم غش کنه به حالت خوابیده نقاشی میکشه.براش مداد رنگی خریدم ولی نوکش همش میشکنه و منم همون پاستل رو ترجیح دادم .دوتا چشم میکشه و دایره بعد میگه :عمو پورنگ رو کشیدم .بمن هم میگه:عمو پورنگ رو بکش خوشحال بکش ناراحت بکش گل بده دستش خوشحال بشه.
میاد موهاموناز میکنه ومیگه: توجیگر طلای منی منم میگم:نه توجیگر منی خلاصه این جیگره که مدام بین من ونوژاخانم پاس کاری میشه.
خیلی بپر بپر بازی میکنیم و عاشق خنده های ازته دلش تو این بازی ام.یه پشتیه کوتاه تو خونه دارم که اونو میزارم وسط اتاق و از روش میپریم خیلی حال میده و نوژا هم ازین بازی خیلی خوب استقبال میکنه با اینکه خیلی خسته هستم ولی باهاش ازین جور بازیها زیاد میکنم .مثلا پامو به حالت دروازه باز میکنم ونوژا به حالت چهاردست وپا تا میخواد از پای من رد بشه میرم عقب .با این بازیها خیلی زود خسته میشه وهم برای خودش که جنب وجوش داشته باشه خوبه.
تا یه کاری میکنه که میدونه دعواش میکنم قبلش بهم میگه:مامان دوستت دارم من هم شستم خبردار میشه که بله خانم دسته گل به آب دادند.
تلفن حرف زدنش خیلی قشنگ شده مثلا وقتی با مامانم صحبت میکنه میگه:الووو سلام خوبی ؟من خوبم تو خوبی؟ حلما خوبه ؟ حلما کجاست؟بعد شرح ماوقع رو میده مثلا دارم عمو پورنگ میبینم.
از خوردوخوراکش بگم اینکه خانم روزی 2تا تخم بلدرچین میخوره چایی باعسل ناهار معمولا سبک عصرانه چایی با نبات و پفیلا میوه بعدازظهرها که من میام پسته و شکلات و شام راس ساعت 9شب و ساعت 11شب هم آبمیوه که شامل پرتقال و لیموشیرین ونارنگی تازگیها هم شدیدا بسکوییت رنگارنگ میخوره ودوست داره.
توماه بهمن نی نیه دایی حسین هم بدنیا اومد و نیلا خانم صاحب یه داداش ناناز شد بنام هویار قدمش مبارک باشه داداش خوبم حالا دیگه نوه های مامان فاطمه 3 به 3 شدند یعنی 3تا دختر 3تا پسر.رهام نیلا نوژا امیرمهدی حلما و هویار که به ترتیب سنی اسماشون رو نوشتم
یواش یواش داره اسفند هم تموم میشه وبوی عید میاد چقدر بنظرم داره زود میگذره این روزا.دلم نمیخواد که زود تموم بشه این آخر سال .حال وهوای اسفندماه همیشه برام یه حس خاص رو به ارمغان میاورد که تو این 2ساله جوره دیگه ای تجربش کردم اما الان احساسم نسبت بهش کلا تغییر کرده دوست دارم کارامو زودتر انجام بدم و برم برای خریدو شلوغی آخر اسفند رو با تموم وجود حس کنم
اگه تنبلی نکنم تا آخرسال هم یه پست دیگه میزارم.
16 بهمن تولد ریحانه جون دختر عموی نوژا خانم بود وچقدر خانم گلم مجلس گرم کن بود وای چقدر لذت میبردم که میدیدم دخترم داره اون وسط قر میده ومنم با عشق نگاش میکردم الهی فدای دردونه ام بشم من.
تولد ریحانه جون ١٦بهمن ٩٢:
نوژاوریحانه جونی
عزیزدلم همیشه باگیره وکلیپس و این چیزا مشکل داره
قربونت برم با اون نگاه مظلومانه ات .نوژا تا دیی کیک باب اسفنجیه شعر باب اسفنجی رو خوند :کوچولوی دندون خرگوشی باب اسفنجی
مراسم انگشت زنی
مشغول بازی وبازکردن کادوهای ریحانه جون هستند.
تولد امیر مهدی پسرخاله ی نوژا ١اسفند ٩٢:
عشق من باژست معروفش
داری به چی نگاه میکنی؟
به این مامان جون
قربونتون برم گلهای نازو خوشگل
عشقولانه های نوژاوامیرمهدی
اینم ازحلمای نازنین ما دختر خاله نوژا
امیرمهدی عزیزم با کیک خوشگلش
اینم نی نیه جدید ما هویارخان پسر دایینوژاجونی وداداش نیلای عزیز
تولد نیلای عزیز٣اسفند ٩٢:
رقص دوتا وروجک
بزورخودشو تو جعبه ی کیک جا داده بود ومیخواست همونجا بشینه
تازه مهمونم دعوت میکنه
نوژا دیگه قبل از کیک بریدن خسته شده بود ولباساشو عوض کرد ومن نتونستن از کیک بریدن وکارای دیگش عکس بگیرم
تولد همگیشون مبارک ایشاله همیشه شاد وسلامت باشند.
اینم پستی بعداز ٢ماه دوری