خرید واسه دردونه ام
نوژای نازم ٥ شنبه می خواستیم برا شما بریم خرید البته اتفاقی شد.همراه خاله رفتیم وشما هم خوشحالواسه بیرون رفتن. کلی از شلوغی خیابونا لذت می بردی و نی نی و دد میگفتی. اما وقتی رفتیم داخل هرکس که از کنارت رد میشد جیغ وگریه رو شروع میکردی.واقعا از رفتارت متعجب شده بودم نمیدونستم چیکار باید کنم.خاله هم کم آورده بود.تا اینکه رفتیم مغازه ی بابایی .اونجا تا دوستای بابا رو دیدی شروع کردی به گریه ومیخواستی بغل من باشی وبغیر من بغل هیچ کس دیگه ای نمیرفتی.بابایی هم از رفتارت تعجب کرد وازم می پرسید چرا اینجوری میکنه؟منم:
دیگه اصلا نزاشتی ما دوتا مغازه رو نگاه کنیم این شد که بدون خرید کردن برگشتیم خونه.شب هم سالگرد ازدواج خاله بود که شما خیلی خوشحال شدی و شمع رو فوت کردی.دردونه ی مامان دوست دارم
اینم چند تا عکس ناقابل از شما:
عاشق این عروسکای اسمورف ها شدی و تکون نمیخوری
تو این عکس هم به محض بغل کردنت توسط این سبزه جون گریه کردی ولی من تند عکس گرفتم
تو ماشین خوابت بردعروسکتو بغل کردی عزیزم
اینم کیک سالگرد ازدواج خاله جون
الهی قربون اون فوت کردنت بشم جوووووووووووووووووون
درضمن ١٩ ماهگیت هم مبارک عسل خانم