دعوت
دوشنبه که اومدم سرکار بعداز خوردن صبحانه کامنتهای نوژاجونی رو چک میکردم که با کامنت مامان آنیساجونی که من رو به دیدن وبلاگش دعوت کرده بود جا خوردم و بعد به وبلاگ آنیساجونی سری زدم ودیدم بله...سارای عزیزم من رو هم دعوت به مسابقه کرده بود.همینجا ازش تشکر میکنم.
انگیزه ی من از ساخت وبلاگ برای گلم دخترم:
همیشه با خوندن وبلاگ آنیساجون و ثبت لحظه ها و حس مارانگی ساراجون با خودم میگفتم که چقدر مامان وبابای باذوقی داره این آنیسا خانم.حتی براش کامنت میزاشتم دلم میخواست که یکروز هم من بتونم برای نوژا وبلاگ درست کنم به اینترنت هم دسترسی داشتم اما خوب یکم درگیر کارهای اداره بودم واحساس میکردم که چقدر وقت گیر باشه این کار اما با دیدن وبلاگ آنیساجون واقعا یه شوق وذوقی در من بوجود اومد واین طور شد که با نی نی وبلاگ آشنا شدم وکلا خاطره نویسی رو برای دختری شروع کردم اما فکر نمیکردم بتونم ادامه اش بدم ولی با دوستهای خوبی که پیدا کردم انگیزه ام چند برابر شد.این شد انگیزه ی من جهت ایجاد وبلاگ ٣ تا از دوستهای خوبم رو برای ادامه مسابقه معرفی میکنم:
وندا جونی آناهیتا جونی و دوقلوهای خوب تارا وباربد عزیز