عشق کوچولوی من
دخترک ناز من هرچقدر هم از عشق وعلاقمون بهم بگم کم گفتم.وای نمیدونی وقتی از سرکار میام چقدر بوسه هات برام شیرینه چقدر گفتارت دلنشینه.بهم میگی:مامانی واقعا خسته نباشی. تازگیها عادت داری گردنمو و با گوشمو بوس میکنی و میگی :مامان چقدر نرمه.مثل خودم عاشق بوس کردن و بوئیدنی.وای چه لذتی داره وقتی همو باعشق نگاه میکنیم اصلا غیر قابل توصیفه.
عزیزدل مامان میخوام برات بگم که خیلی واسم مهمی و بخاطر اینکه روحیت حساسه لازم دونستم یه تغییرات کلی رو تو زندگیمون ایجاد کنم البته بامشورت بابایی و همکاری همکارهای خوبم و صد البته مدیر قسمتمون.آخه درسته که به من وبابایی خیلی فشار میاد و هر دومون از کارمون میگذریم اما روحیه ی لطیفت برای هر دومون اینقدر با ارزش هست که از خیلی چیزا با لطف اطرافیان بگذریم.اینارو دارم برات مینویسم که بدونی خیلیها علاوه بر پدر مادرامون دارن یه جورایی ساپورتمون میکنن که تو در آرامش کامل باشی یعنی آسایش تو برامون از همه چی مهمتره.امیدوارم این تغییرات برای زندگیمون خیلی خوب باشه و آرامشو توچشمای نازو نگرانت ببینم.همه ی ما داریم تلاش میکنیم که مبادا آسیب جدی بهت وارد بشه.خیلی دوستت دارم مامانی و ازینجا هم میخوام از همه ی اونهایی که برات زحمت کشیدن و زحمت بهشون دادیم و دارن تو این راه به من وبابایی کمک میکنن تشکر کنم.
یه چندتا عکس از خانه ی بازی بوستان تو پونک که رفتیم برات میزارم:
دوستیابیت خیلی خوب شده و راحت ارتباط برقرار میکنی
فدای قدو بالات