نوژانوژا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 11 روز سن داره

برای نوژاجونم

12 و 13 فروردین سال 94

1394/1/16 8:24
نویسنده : مامان حسنیه
514 بازدید
اشتراک گذاری

امسال عید تصمیمی برای مسافرت نداشتیم و خسته و کوفته فقط دلمون میخواست استراحت کنیم.چند روز رفتیم شهرستان .و از بدماجرا شما سرما خوردی و دارو دادن شروع شد. بعدش هفته ی دوم باید میومدم سرکار و از اونجایی که مامان فاطمه وعزیز مسافرت بودند خاله هلاله اومد خونه مامان اینا و مراقب شما بود .واقعا دستش درد نکنه که سنگ تموم گذاشت برات و هر روز میبردنت بیرون.

روز 12 فروردین خاله مریم زنگ زد وگفت بریم برنامه عمو پورنگ که نزدیک خونه ی مامان فاطمه ایناست منم از خدا خواسته گفتم میام .ساعت 2:30 اونجا بودیم .وای نمیدونید چه جمعیتی بود اونجا .چقدر شلوغ و ...

اصلا جای مناسب نتونستیم براتون پیدا کنیم  کمرمون له شد از بس جمعیت فشار میاوردند .بالاخره راضی شدیم ورفتیم تو محوطه پارک که تلویزیون گذاشته بودند و شما و عطرین جون از اونجا برنامرو  دیدید و الحق بهتون خوش گذشت .بعد با آقای سهیلی (سلطان) عکس انداختید چقدر برخوردشون با بچه ها خوب بود و وقت میزاشتند.

 

شیطنت عطرین  و نوژا گل کرده بود و کلی بازی کردند

 

حتی نزاشتند از محوطش عکس بندازند

 

 

13 فروردین 94:

روز 13بدر رفتیم پارک نزدیک خونه ی مامان فاطمه اینا . کلی خوش گذروندی و بازی کردی .شبش بابا پیشنهاد داد بریم فرحزاد که اونجا هم بهمون خوش گذشت

سفره هفت سین باغ نور

اصلا نمی ایستادی تا ازت عکس بگیرم دلت میخواست همش برقصی

مامان وبابای گلم

پسندها (2)

نظرات (3)

معینیان
19 فروردین 94 8:42
سلاااااااااااام نوژا جونم، عیدت مبارک عزیز دلم ج عکسای قشنگی ، به به ان شاءالله ک همیشه در کنار مامان و بابا شاد باشی و سلامت
مامان ندا
23 فروردین 94 14:32
سال نومبارک
مامانی و بابایی
23 فروردین 94 18:12
چقدر قشنگ عجب دنیا کوچیکه ما هم 12 هم پارک جوانمردان بودیم