نوژانوژا، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 14 روز سن داره

برای نوژاجونم

تولد ۶سالگیت مبارک

سلام دخترکم تولدت مبارک .ایشاله هزارساله شی عشقم. امروز قراربود برات جشن تولدتو بگیریم که به علت مسافرت عقب افتاد ببخش عزیزم .قول میدم هفته بعد جبران کنیم.دیروز کارای سنجش کلاس اولت هم تموم شد.اینم مبارکه. ایشاله تو همه ی مراحل زندگیت موفق باشی و سربلند. اینروزا یکم درگیریم اما نگران نباش کارای تولدت همه چیز آمادست و لباستم خیلی خوشگل شده دوست داری بموشیو قر بدی دوستت دارم و بازم تولدتو تبریک میگم
26 مرداد 1396

تابستونیهای من

سلام عزیزم روز سه شنبه ۹خردادماه ه کارگاه شرکت کردی که بهت خیلی خوش گذشت .کارگاه خیاطی که برای یکی از عروسکاتون لباس می دوختید .برام که تعریف کردی و عروسکو نشونم دادی کلی ذوقیدم از کارت.اینم عکساش ...
7 تير 1396

ثبت نام مدرسه

سلام عزیزم .بالاخره ثبت نام مدرسه ات رو انجام دادیم و تموم شد .من دیروز ۲۳خرداد رو مرخصی گرفتم و با مامان فاطمه و بایا رفتیم ثبت نام .وروجک من مدیر رو کلافه کردی از بس بهش گفتی چرا از من سوال نمی پرسید؟این عکس چیه ؟؟اون چیه ؟؟خلاصه تا من فرم هارو پر کنم کلی حرف زدی .مانتو شلوارهم اندازت نبود گفت بهتون زنگ میزنم.در هرحال خیالم راحت شد .مبارکت باشه فرشته ی ناز زندگیمون ...
24 خرداد 1396

واکسن ۶ سالگی

عزیزم برای ورود به کلاس اول رفتیم و واکسن ۶سالگی رو زدی کلی تو راه ازم در رابطه با دردش پرسیدی که گفتم بله درد داره .اولش که رفتیم هنوز باورت نمیشد که میخوای واکسن بزنی ولی وقتی نشوندمت رو تخت زدی زیر گریه وای که متم گریه ام گرفته بود ثانیه نکشید که تموم شد و همچنان تا ماشین گریه کردی رسیدیم خونه بزات کمپرس یخ گذاشتم از بعداظهرش یعنی ساعت ۷ به بعد تب کردی اونم چه تبی .فرداش که جمعه بود دستتو نمیتونستی تکون بدی و درد داشتی البته خیلی قرمز شده بود.شنبه هم پیش نرفتی .ایشاله بسلامتی عشقم .مبارکت باشه ...
14 خرداد 1396

عکسای جشن پایان پیش دبستانی

سلام مرسی از نی نی وبلاگ دوست داشتنی با این امکانات بی نظیرش چقدر راحته که از طریق تلگرام میتونم وبتو بروز کنم و دیگه دردسر سایز کم کردن عکسا رو ندارم بازم ممنون از نی نی وبلاگ. عزیزم عکسای جشن پایان پیش دبستانیتو که چندتا بیشتر نیست رولرات میزارم تا یادگاری واست بمونه ...
10 خرداد 1396

جشن فارغ التحصیلیه پیش دبستانی

سلام عشق مامان .خوبی؟ عزیزم بعد از پایان تعطیلات نوروزی که خیلی خوب بود دوباره پیش دبستانیت شروع شد با این تفاوت که تو بیشتر عاشق رفتن به پیش شده بودی.بعد تمرینات جشنتون شروع شد .یک اردو هم داشتید که مامان فاطمهبجای من اومد.خیلی دوست داشتی منم باشم اما خودت میدونی که نمیتونستم.از اول که تولدای گروهیتون شروع شده بود دوست داشتی که برات تولد تو کلاس بگیریم که اعلام کردند برای متولدین تابستون هم قراره تولد بگیرن و منم اسم قشنگت رو نوشتم.برای دخترا وپسرا مداد مشکی برای گیفت گرفتم یه تاج خوشگل هم برات سفارش دادم که به لباست خیلی میومد.طبق معمول مامان فاطمه زحمت همه ی کارها رو کشید ومن تو تولدت نبودم چه تولدی یه عالمه بهت خوش گذشته بود کلی رقصیده ب...
30 ارديبهشت 1396

سلامی دوباره

سلام دوباره بعداز چند وقت دلم هوای نوشتن کرد.خیلی تغییرات تو زندگیمون ایجاد شده.خونمون رو بخاطر تو که میخواستی بری پیش دبستانی عوض کردیم و اومدیم نزدیک خونه ی مامان فاطمه اینا و بابت این کلی خوشحالی .روزا بابا میبرت پیش دستانی وظهر هم مامان فاطمه میاردت خونه ی خودشون.منم بعدازظهرها میام دنبالت کلا زندگیمون آروم شده و یه روال جدیدی رو داریم طی میکنیم.ازین بابت خداروشکر میکنم تقریبا 1ماهی میشه که دندونت لق شده و کلی خوشحالی.جلوی همه هم میخوای نشون بدی که داری بزرگ میشی دائم بهم میگی مامان بیا قد بگیریم مامان دست بزن ببین دندونم چقدر لق شده.من به قربون اون خودنماییت بشم . عزیزم به محض اسباب کشی یه اتفاقی برای من و تو افتاد تا 3ماه طول کشید ت...
25 دی 1395